اعلام تعارض آراء صادره از شعب 2 و 8 تجدیدنظر دیوان عدالت اداری
اعلام
تعارض آراء صادره از شعب 2 و 8 تجدیدنظر دیوان عدالت اداری
تاریخ: 13/7/1382 شماره دادنامه: 260
کلاسه پرونده: 82/301
مرجع رسیدگی: هیأت عمومی دیوان عدالت اداری.
شاکی: مدیر امور حقوقی سازمان بازنشستگی کشوری.
موضوع شکایت و خواسته: اعلام تعارض آراء صادره از شعب 2 و 8 تجدیدنظر دیوان عدالت
اداری.
مقدمه:
الف-1- شعبه یازدهم در رسیدگی به پرونده کلاسـه 79/388 موضـوع شکایت خانم بتول
نقدیدامغانی بطرفیت سازمان بازنشستگی کشوری بشرح دادنامه شمـاره 1012 مـورخ 17/7/
1380 چنین رأی صادر نموده است، شاکی بموجب دادخواست تقدیمی چنین اشعار داشته که با
توجه به فوت پدرش و همچنین طلاق وی از همسرش و خانهدار بودن وی و فوت مادر شاکیه
قبل از طلاق وی در تاریخ 27/10/1377 و عدم تمکن مالی و منبع درآمد جهت امرار معاش
قادر به ادامه امور زندگی شخص نبوده، تقاضای برقراری حقوق وظیفه را نموده است. با
توجه به محتویات پرونده وبا توجه به مقررات تبصره یک ماده 70 قانون استخدام کشوری
و مقررات قانون اصلاح تبصره 2 ماده واحـده خصوصاً تبصره 2 بند ب ماده واحده مذکور
که احراز عدم تمکن مالی و عدم تامین نفقه را موکول به ادعای ذینفع داشته مگر اینکه
خلاف آن ثابت شود و حسب مندرجات لایحه جوابیه و مستندات ارائه شده موارد خلاف
ادعای عدم تمکن مالی ارائه و ابراز نگردیده علیهذا بنابمراتب موصوف شکایت شاکی
محمول بـر صحت تشخیص حکم به ورود آن و لغو نظریه معترضعنه و برقراری حقوق وظیفه
استخدامی مقرر مورث شاکیه را بعنوان فرزند اناث وفق مقررات مربوطه صادر و اعلام
میدارد.
ـ2ـ شعبه دوم تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت2/80/1468 موضوع تقاضای
تجدیدنظر سازمان بازنشستگی کشوری نسبت بـه دادنامه شماره 1012 مورخ 17/7/1380 شعبه
یازدهم دیوان عدالت اداری بشرح دادنامه شماره 65 مورخ 29/1/1381 چنین رأی صادر
نموده است، تجدیدنظر خواهی سازمان بازنشستگی کشوری از دادنامه شماره 1012 مورخ 17/
7/1380 شعبه 11 دیوان عدالت اداری صحیح و موجه بنظر میرسد. زیرا تاریخ فوت مورث
تجدیدنظر خوانده 18/4/1356و تاریخ طلاق مشارالیها 29/9/1377 میباشد و بهنگام فوت
مورث ایشان نامبرده تحت تکلف او نبوده تا مستحق دریافت حقوق وظیفه طبق ماده
استنادی در رأی بدوی گردد. بنابمراتب دادنامه بدوی فسخ و حکم برد شکایت شاکیه
(تجدیدنظر خوانده) صادر و اعلام میگردد.
ب-1- شعبه دهم در رسیدگی به پرونده کلاسه 81/1498 موضوع شکایت خانم مهوش
طهماسبپور به طرفیت سازمان بازنشستگی کشوری بخواسته صدو حکم مبنی بر برقراری حقوق
وظیفه مرحوم پدر بشرح دادنامه شماره 1770 مورخ 17/7/1381 چنین رأی صادر نموده است،
شاکی مدعی است پدر وی کـه کارمنـد دولت بوده فوت نموده و وی نیز از همسرش جدا شده
است و سازمان طرف شکایت حقوق وظیفه بوی پرداخت نمینماید. سازمان بازنشستگی علت
عدم پرداخت حقوق وظیفه را بوی تحت کفالت نبودن وی درزمان فوت پدرش اعلام نموده
است. لیکن با عنایت به اینکه تبصره 2 ماده واحده قانـون اجازه پرداخت وظیفـه و
مستمری وراث کارمندان مصوب 1338 با قانون اصلاح تبصره مذکور در سال 1363 اصلاح و
سپس آن قانون نیز با قانون اصلاح پارهای از مقررات مربوط به حقوق بازنشستگی
بانوان شاغل خانوادهها و سایر کارکنان مصوب 1379 تغییر نموده و خلاصتاً در بند ب
قانون اصلاح تبصره 2 ... آمده است «حقوق وظیفه سهم فرزندان و نوادگان اناث کلیه
مستخدمین ... که طبق قوانین و مقررات مربوط برقرار شده یا بشود با رعایت کلیه
قوانین و مقررات مورد عمل به شرط نداشتن شوهر و شغل قابل پرداخت میباشد.» در این
بند 2 قید وجود دارد یکی
برقرار شده یا بشود که ناظر به افرادی است که حقوق وظیفه دریافت مینمودهاند یا
دریافت نمـیداشتهاند و قید دیگـر نداشتن شوهر و شغل است که ناظر بحال است نه
گذشته و بدین معنی است که هرگاه این شرایط جمع شـده وی حـق دریافت دارد. اعـم از
اینکه قبلاً این حقوق را بلحاظ نداشتن یکی از شروط همچون شوهر یا شغل دریافت
مینموده یا دریافت نمینموده است و اکنون که شاکیه شوهر خود را که متکفل نفقهاش
بوده بواسطه طلاق از دست داده است مستحق دریافت حقوق وظیفه پدرش میباشد. فلذا
شکایت وی وارد تشخیص و حکم به ورود آن و الزام سازمان بازنشستگی به پرداخت حقوق
وظیفه شاکی از تاریخ اتمام عده طلاق صادر می گردد.
ـ2ـ شعبه هشتم تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت8/81/1009 موضوع تقاضای
تجدیدنظر سازمان بازنشستگی کشوری بخواسته تجدیدنظر در دادنامه شماره 1770 مورخ 17/
7/1381 شعبه دهم بشرح دادنامه شماره 680 مورخ 5/12/1381 چنین رأی صادر نموده است،
با توجه به محتویات پرونده نظر باینکه از طرف تجدیدنظر خواه نسبت به دادنامه
تجدیدنظر خواسته اعتراض موجه و مؤثری بعمل نیامده و با بررسی سوابق امر بر کیفیت
رسیدگی و اعمال مقررات نیز ایراد و اشکالی که فسخ دادنامه بدوی را ایجاب نماید
مشهود نیست بنابراین با رد تجدیدنظر خواهی دادنامه بدوی عیناً تایید و استوار
میگردد.
هیأت عمومــی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجتالاسلاموالمسلمین
درینجفآبادی و با حضور رؤسـای شعب بدوی و رؤسـا ومستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و
پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره با اکثریت آراء بشرح آتی مبادرت بصدور رأی
مینماید.
رأی هیأت عمومی
با عنایت به ماده واحده اصلاح تبصره 2 قانون اجازه پرداخت وظیفـه و مستمـری وراث
کارمنـدان و بـرقراری حقوق وظیفه در مورد فرزندان و نوادگان اناث مصوب 1363 مجلس
شورای اسلامی که از جمله شرط نداشتن شوهر علیالاطلاق بمنظور برقراری حقوق وظیفه
مورد تأکید قرار گرفته است و در ماده 9 آییننامه اجرائی ماده واحده مذکور حقوق
وظیفه یا مستمری هر یک از وراث که از جمله بعلت تأمین نفقه برقرار نشده یا قطع
گردیده باشد و بـار دیگر شرایط لازم را احـراز نمایند از تاریخ تقاضـا قابل پرداخت
اعلام شده که این امر نیز ظهور بر احراز عـدم تأمین نفقه از جملـه بلحاظ نداشتن
شوهـر در زمان تقاضا دارد. بنابراین محدود و مقید نمودن برقراری حقوق وظیفه یا
مستمری صرفاً به شرط احراز نداشتن شوهر در زمان فوت مورث مخالف عموم و اطلاق حکـم
قانونگذار و منصرف از مورد بنظر میرسد در نتیجه دادنامه شماره 680 مورخ 5/12/1381
شعبه هشتم تجدیدنظـر دیوان عدالت اداری در مقـام تایید دادنامه بدوی در حدی که
متضمن این معنی میباشد موافق اصـول و موازین قانونـی تشخیص داده میشود. این رأی
وفق قسمت اخیر ماده 20 قانون دیوان عدالت اداری بـرای شعب دیـوان و سایر مراجـع
مربوط در مـوا
رد مشابه لازمالاتباع است.
تعارض آراء صادره از شعب 2 و 8 تجدیدنظر دیوان عدالت اداری
تاریخ: 13/7/1382 شماره دادنامه: 260
کلاسه پرونده: 82/301
مرجع رسیدگی: هیأت عمومی دیوان عدالت اداری.
شاکی: مدیر امور حقوقی سازمان بازنشستگی کشوری.
موضوع شکایت و خواسته: اعلام تعارض آراء صادره از شعب 2 و 8 تجدیدنظر دیوان عدالت
اداری.
مقدمه:
الف-1- شعبه یازدهم در رسیدگی به پرونده کلاسـه 79/388 موضـوع شکایت خانم بتول
نقدیدامغانی بطرفیت سازمان بازنشستگی کشوری بشرح دادنامه شمـاره 1012 مـورخ 17/7/
1380 چنین رأی صادر نموده است، شاکی بموجب دادخواست تقدیمی چنین اشعار داشته که با
توجه به فوت پدرش و همچنین طلاق وی از همسرش و خانهدار بودن وی و فوت مادر شاکیه
قبل از طلاق وی در تاریخ 27/10/1377 و عدم تمکن مالی و منبع درآمد جهت امرار معاش
قادر به ادامه امور زندگی شخص نبوده، تقاضای برقراری حقوق وظیفه را نموده است. با
توجه به محتویات پرونده وبا توجه به مقررات تبصره یک ماده 70 قانون استخدام کشوری
و مقررات قانون اصلاح تبصره 2 ماده واحـده خصوصاً تبصره 2 بند ب ماده واحده مذکور
که احراز عدم تمکن مالی و عدم تامین نفقه را موکول به ادعای ذینفع داشته مگر اینکه
خلاف آن ثابت شود و حسب مندرجات لایحه جوابیه و مستندات ارائه شده موارد خلاف
ادعای عدم تمکن مالی ارائه و ابراز نگردیده علیهذا بنابمراتب موصوف شکایت شاکی
محمول بـر صحت تشخیص حکم به ورود آن و لغو نظریه معترضعنه و برقراری حقوق وظیفه
استخدامی مقرر مورث شاکیه را بعنوان فرزند اناث وفق مقررات مربوطه صادر و اعلام
میدارد.
ـ2ـ شعبه دوم تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت2/80/1468 موضوع تقاضای
تجدیدنظر سازمان بازنشستگی کشوری نسبت بـه دادنامه شماره 1012 مورخ 17/7/1380 شعبه
یازدهم دیوان عدالت اداری بشرح دادنامه شماره 65 مورخ 29/1/1381 چنین رأی صادر
نموده است، تجدیدنظر خواهی سازمان بازنشستگی کشوری از دادنامه شماره 1012 مورخ 17/
7/1380 شعبه 11 دیوان عدالت اداری صحیح و موجه بنظر میرسد. زیرا تاریخ فوت مورث
تجدیدنظر خوانده 18/4/1356و تاریخ طلاق مشارالیها 29/9/1377 میباشد و بهنگام فوت
مورث ایشان نامبرده تحت تکلف او نبوده تا مستحق دریافت حقوق وظیفه طبق ماده
استنادی در رأی بدوی گردد. بنابمراتب دادنامه بدوی فسخ و حکم برد شکایت شاکیه
(تجدیدنظر خوانده) صادر و اعلام میگردد.
ب-1- شعبه دهم در رسیدگی به پرونده کلاسه 81/1498 موضوع شکایت خانم مهوش
طهماسبپور به طرفیت سازمان بازنشستگی کشوری بخواسته صدو حکم مبنی بر برقراری حقوق
وظیفه مرحوم پدر بشرح دادنامه شماره 1770 مورخ 17/7/1381 چنین رأی صادر نموده است،
شاکی مدعی است پدر وی کـه کارمنـد دولت بوده فوت نموده و وی نیز از همسرش جدا شده
است و سازمان طرف شکایت حقوق وظیفه بوی پرداخت نمینماید. سازمان بازنشستگی علت
عدم پرداخت حقوق وظیفه را بوی تحت کفالت نبودن وی درزمان فوت پدرش اعلام نموده
است. لیکن با عنایت به اینکه تبصره 2 ماده واحده قانـون اجازه پرداخت وظیفـه و
مستمری وراث کارمندان مصوب 1338 با قانون اصلاح تبصره مذکور در سال 1363 اصلاح و
سپس آن قانون نیز با قانون اصلاح پارهای از مقررات مربوط به حقوق بازنشستگی
بانوان شاغل خانوادهها و سایر کارکنان مصوب 1379 تغییر نموده و خلاصتاً در بند ب
قانون اصلاح تبصره 2 ... آمده است «حقوق وظیفه سهم فرزندان و نوادگان اناث کلیه
مستخدمین ... که طبق قوانین و مقررات مربوط برقرار شده یا بشود با رعایت کلیه
قوانین و مقررات مورد عمل به شرط نداشتن شوهر و شغل قابل پرداخت میباشد.» در این
بند 2 قید وجود دارد یکی
برقرار شده یا بشود که ناظر به افرادی است که حقوق وظیفه دریافت مینمودهاند یا
دریافت نمـیداشتهاند و قید دیگـر نداشتن شوهر و شغل است که ناظر بحال است نه
گذشته و بدین معنی است که هرگاه این شرایط جمع شـده وی حـق دریافت دارد. اعـم از
اینکه قبلاً این حقوق را بلحاظ نداشتن یکی از شروط همچون شوهر یا شغل دریافت
مینموده یا دریافت نمینموده است و اکنون که شاکیه شوهر خود را که متکفل نفقهاش
بوده بواسطه طلاق از دست داده است مستحق دریافت حقوق وظیفه پدرش میباشد. فلذا
شکایت وی وارد تشخیص و حکم به ورود آن و الزام سازمان بازنشستگی به پرداخت حقوق
وظیفه شاکی از تاریخ اتمام عده طلاق صادر می گردد.
ـ2ـ شعبه هشتم تجدیدنظر در رسیدگی به پرونده کلاسه ت8/81/1009 موضوع تقاضای
تجدیدنظر سازمان بازنشستگی کشوری بخواسته تجدیدنظر در دادنامه شماره 1770 مورخ 17/
7/1381 شعبه دهم بشرح دادنامه شماره 680 مورخ 5/12/1381 چنین رأی صادر نموده است،
با توجه به محتویات پرونده نظر باینکه از طرف تجدیدنظر خواه نسبت به دادنامه
تجدیدنظر خواسته اعتراض موجه و مؤثری بعمل نیامده و با بررسی سوابق امر بر کیفیت
رسیدگی و اعمال مقررات نیز ایراد و اشکالی که فسخ دادنامه بدوی را ایجاب نماید
مشهود نیست بنابراین با رد تجدیدنظر خواهی دادنامه بدوی عیناً تایید و استوار
میگردد.
هیأت عمومــی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجتالاسلاموالمسلمین
درینجفآبادی و با حضور رؤسـای شعب بدوی و رؤسـا ومستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و
پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره با اکثریت آراء بشرح آتی مبادرت بصدور رأی
مینماید.
رأی هیأت عمومی
با عنایت به ماده واحده اصلاح تبصره 2 قانون اجازه پرداخت وظیفـه و مستمـری وراث
کارمنـدان و بـرقراری حقوق وظیفه در مورد فرزندان و نوادگان اناث مصوب 1363 مجلس
شورای اسلامی که از جمله شرط نداشتن شوهر علیالاطلاق بمنظور برقراری حقوق وظیفه
مورد تأکید قرار گرفته است و در ماده 9 آییننامه اجرائی ماده واحده مذکور حقوق
وظیفه یا مستمری هر یک از وراث که از جمله بعلت تأمین نفقه برقرار نشده یا قطع
گردیده باشد و بـار دیگر شرایط لازم را احـراز نمایند از تاریخ تقاضـا قابل پرداخت
اعلام شده که این امر نیز ظهور بر احراز عـدم تأمین نفقه از جملـه بلحاظ نداشتن
شوهـر در زمان تقاضا دارد. بنابراین محدود و مقید نمودن برقراری حقوق وظیفه یا
مستمری صرفاً به شرط احراز نداشتن شوهر در زمان فوت مورث مخالف عموم و اطلاق حکـم
قانونگذار و منصرف از مورد بنظر میرسد در نتیجه دادنامه شماره 680 مورخ 5/12/1381
شعبه هشتم تجدیدنظـر دیوان عدالت اداری در مقـام تایید دادنامه بدوی در حدی که
متضمن این معنی میباشد موافق اصـول و موازین قانونـی تشخیص داده میشود. این رأی
وفق قسمت اخیر ماده 20 قانون دیوان عدالت اداری بـرای شعب دیـوان و سایر مراجـع
مربوط در مـوا
رد مشابه لازمالاتباع است.