براساس گزارش واصله که در تاریخ 17/4/1382 به شماره 13557 در دفتر دیوان عالی کشور ثبت شده است، در استنباط از ماده سوم قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 10 آبان 1377 آراء متهافت صادر گردیده است ..

1404/9/28 04:38

براساس گزارش واصله که در تاریخ 17/4/1382 به شماره 13557 در دفتر دیوان عالی کشور ثبت شده است، در استنباط از ماده سوم قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 10 آبان 1377 آراء متهافت صادر گردیده است ..

نقل از شماره 17165 ـ 8/11/1382
روزنامه رسمی
شماره 2302 ـ هـ 4/11/1382
پرونده وحدت رویه ردیف: 82/11 هیأت عمومی
حضرت آیت‌الله محمدی گیلانی دامت برکاته
با احترام معروض می‌دارد: براساس گزارش واصله که در تاریخ 17/4/1382 به شماره
13557 در دفتر دیوان عالی کشور ثبت شده است، در پرونده‌های کلاسه 3/81/1657 و 5/82
ـ 19 شعب سوم و پنجم دادگاه‌های تجدید نظر استان اردبیل، طی دادنامه‌های شماره
1760 مورخ 8/10/1381 و 82 مورخ 18/1/1382 در استنباط از ماده سوم قانون نحوه اجرای
محکومیت‌های مالی مصوب 10 آبان 1377 آراء متهافت صادر گردیده است که جریان آن بشرح
ذیل تنظیم و تقدیم می‌گردد:
الف ـ بدلالت پرونده کلاسه 81 ـ 1657 شعبه سوم تجدیدنظر استان اردبیل آقای
قربانعلی افسر طی دادنامه 989 ـ 26/6/1381 صادره از شعبه پانزدهم دادگاه عمومی
اردبیل به پرداخت 785/380/62 ریال وجه نقد از بابت مهریه همسر دائمی خود خانم مینا
گل‌محمدی و 700/541 ریال از بابت هزینه دادرسی و حق‌الوکاله، محکومیت پیدا کرده و
با اظهار عجز از پرداخت دفعتاً واحده محکوم‌بها، بطرفیت زوجه موصوفه، بخواسته صدور
حکم به تقسیط مهریه، اقامه دعوی نموده است. شعبه پانزدهم دادگاه عمومی اردبیل،
به‌موجب دادنامه 1325 ـ 16/8/1381 در خصوص دعوی مطروحه چنین رأی داده است: «...
تقاضای تقسیط در حقیقت دعوی اعسار در مقابل محکوم به است، نظر به این‌که به موجب
مستفاد از ماده 2 نحوه اجرای محکومیت‌های مالیف رسیدگی بموضوع اعسار محکوم‌علیه،
مقدم بر دستور حبس ایشان است و ماده 3 از قانون مرقوم ناظر بر رسیدگی نسبت به
اعسار از محکوم به است و هیچگونه دلالتی بر تقدم حبس محکوم علیه ندارد، در واقع
ماده 3 ناظر به آیین دادرسی مدنی و لزوم رسیدگی فوری به چنین دعوایی است و لحن و
موقع ماده بخوبی نشانگر این است که قانونگذار در مقام تقدم حبس محکوم‌علیه بر
رسیدگی به اعسار وی نبو
ده است. فراز آخر نظریه مشورتی اداره کل حقوقی و تدوین قوانین قوه قضائیه به شماره
18/7 ـ 15/1/1381 نیز مؤید استنباط محکمه استف نظر به اینکه... خواهان استطاعت
پرداخت محکوم به را دفعتاً واحده ندارد علیهذا با عنایت به جامع محتویات پرونده
و... اختیار مندرج در ماده 37 قانون اعسار و ماده 277 قانون مدنی مقرر می‌شود
خواهان بابت اصل محکوم به با پرداخت پنج میلیون ریال، هر ماه مبلغ پانصدهزار ریال
از تاریخ قطعیت دادنامه از طریق اجرای احکام مدنی دادگستری تحویل محکوم لها
(خوانده) نماید.»
خانم مینا گل محمدی با وکالت آقای بهمن پارسا از این دادنامه تجدیدنظر خواهی نموده
است که موضوع در شعبه سوم دادگاه تجدید نظر استان اردبیل بشرح ذیل بصدور دادنامه
1760 مورخ 8/10/1381 منتهی گردیده است: «در خصوص تجدیدنظر‌خواهی خانم مینا
گل‌محمدی از دادنامه 1325 ـ 16/8/1381 ... شعبه 15 دادگاه عمومی اردبیل که بموجب
آن تجدیدنظر خواه نسبت به تقسیط مهریه خودش و دادنامه مربوطه اعتراض نموده است...
با عنایت به اینکه از جانب تجدیدنظرخواه اعتراضی که ارکان و اساس دادنامه بدوی را
متزلزل نماید به دادگاه ارائه نگردیده است.. لذا دادگاه ضمن رد تجدید نظرخواهی و
با اصلاح مبلغ هر ماه پانصدهزار ریال به هر ماه یک میلیون ریال و با ابقاء سایر
مندرجات دادنامه بدوی را تأیید می‌نماید.».
ب ـ حسب محتویات پرونده کلاسه 82 ـ 19 شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان اردبیل،
سایه صلاح‌زاده فرزند احمد طی پرونده کلاسه 1/81/3219 شعبه اول دادگاه عمومی
پارس‌‌آباد ـ مغان مهریه خویش را به نرخ روز از شوهرش آقای کاووس مجیدی مطالبه
کرده که نهایتاً به موجب دادنامه 4216 ـ 16/8/1381 حکم به محکومیت خوانده دعوی، به
پرداخت مبلغ هشتادوهفت‌میلیون و هشتصدوهفتاد‌ریال از بابت مهریه و 1.710.000 ریال
از بابت هزینه دادرسی صادر و اعلام شده است. شعبه صادر کننده حکم مرقوم در مقام
رسیدگی به ادعای محکوم علیه مزبور بطرفیت خانم سایه بخواسته تقسیط مهریه موضوع
حکم، طی دادنامه 5003 ـ 24/10/1381 چنین رأی داده است: «... توجهاً به محتویات
پرونده و اظهارات طرفین، نظر به اینکه متقای تقسیط مهریه تمکن پرداخت مهریه را
به‌طور یکجا ندارد علیهذا دادگاه خواسته خواهان را وارد دانسته و باستناد مواد
1083 و 277 از قانون مدنی و قسمت اخیر ماده 3 قانون نحوه اجرای حکم به تقسیط مهریه
موضوع دادنامه مارالذکر صادر و اعلام می‌دارد...».
با اعتراض خانم سایه نسبت به دادنامه اخیر‌الصدور شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان
اردبیل طی حکم 82 ـ 18/1/1382 صادره در پرونده 82/19 اعلام داشته: «... با بررسی
محتویات پرونده و مستنبط از ماده 3 از قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 10/
8/1377 تقسیط از مصادیق اعسار بوده و شرط لازم برای اقامه دعوی مزبور در حبس بودن
محکوم علیه بجهت عجز از پرداخت محکوم به می‌باشد و در پرونده امر دلیلی بر حبس
بودن مدعی تقسیط به جهت عدم توانایی مالی وی وجود ندارد... به جهت اینکه مدعی
مرقوم بهنگام اقامه دعوی به جهت مزبور در حبس نبوده است دعوی بدوی از نظر قانونی
قابلیت استماع نداشته.... با نقض دادنامه بدوی... قرار رد دعوی خواهان بدوی صادر و
اعلام می‌گردد....»
بطوری که ملاحظه می‌فرمایید از دادگاههای تجدیدنظر استان اردبیل در استنباط از
ماده سوم قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی، بشرح فوق آراء متهافتی صادر گردیده
است بدین توضیح که شعبه پنجم تجدیدنظر، مستنداً به ماده یاد شده محبوس بودن محکوم
علیه را قبل از اقامه دعوی اعسار ضروری تشخیص داده در حالیکه شعبه سوم آن مرجع
زندانی بودن محکوم علیه را شرط لازم اقامه دعوی اعسار و درخواست تقسیط محکوم به
نمی‌داند، لذا در اجرای ماده 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در
امور کیفری، بمنظور ایجاد وحدت رویه قضائی، طرح قضیه را در جلسه هیأت عمومی دیوان
عالی کشور، جهت اتخاذ تصمیم قانونی درخواست می‌نماید.
معاون قضائی ریاست دیوان عالی کشور ـ حسینعلی نیری
بتاریخ روز سه‌شنبه 2/10/1382 جلسه وحدت رویه قضائی هیأت عمومی دیوانعالی کشور، به
ریاست حضرت آیت‌ا... محمد محمدی گیلانی رئیس دیوانعالی کشور و با حضور حضرت
آیت‌الله نمازی، دادستان محترم کل کشور و جناب آقای محمدجعفر منتظری معاون اول
دادستانی کل و جنابان آقایان: رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون شعب حقوقی و کیفری
دیوانعالی کشور، تشکیل گردید.
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و استماع عقیده دادستان محترم کل کشور که توسط جناب
آقای منتظری قرائت شد مبنی بر: «... با احترام: در خصوص پرونده وحدت رویه ردیف
شماره: 82/11 در مورد اختلاف نظر بین شعب سوم و پنجم دادگاههای تجدینظر استان
اردبیل، در استنباط از ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی، مصوب: 10/8/1377
نظریه خود را بشرح ذیل اعلام می‌دارد.
اولاً: مطابق صدر ماده 2 بازداشت محکوم‌ علیه موکول به این است که اگر مالی از او
در دسترس باشد آن را ضبط و به میزان محکوم به از مال ضبط شده استیفا شود مضافاً
این‌که محکوم علیه، در صورتی که معسر نباشد تا زمان تأدیه حبس خواهد شد، بنابراین
چنان‌چه محکوم علیه معسر باشد، نباید بازداشت شود، لازمه صدور حکم اعسار تقدیم
دادخاست اعسار است. در صورتیکه محکوم له، حبس محکوم علیه را درخواست نکرده باشد
پذیرش دادخواست اعسار طبق ماده 2، منع قانونی ندارد.
ثانیاً: طبق ماده 3 هرگاه محکوم علیه مدعی اعسار شد (ضمن اجرای حبس) به ادعای او
رسیدگی می‌شود، معنی آن این است که اگر در اجرای ماده 2 محکوم‌علیه قبل از بازداشت
تقاضا اعسار نکرده باشد و به درخواست محکوم‌ له، بازداشت شده باشد با تقدیم
دادخواست آزاد نمی‌شود، بلکه باید ضمن رسیدگی در بازداشت بماند تا چنان‌چه حکم
اعسار وی صادر گردد بلافاصله و حتی قبل از قطعیت حکم آزاد گردد.
ثالثاً، مفهوم صدر ماده 3 چنین است که محکوم علیه ضمن اجرای حبس تقاضا اعسار کند که
در این صورت به ادعای او باید خارج از نوبت رسیدگی شود ولی اگر محکوم له درخواست
بازداشت او را نکرده باشد ولی حکم محکومیت او به پرداخت مالی صادر شده باشد، محکوم
علیه مطابق مواد 20 و 21 قانون اعسار مصوب آذر ماه 1313 که هیچ قانونی آن را نسخ
نکرده است دادخواست اعسار بدهد دادگاه نمی‌تواند خارج از نوبت به درخواست صدور حکم
اعسار رسیدگی نماید. مگر اینکه ضمن رسیدگی به درخواست اعسار، محکوم له تقاضا
بازداشت وی را بنماید که در اینصورت بازداشت می‌شود ولی دادگاه باید وفق صدر ماده
3 به دعوی محکوم علیه خارج از نوبت رسیدگی نماید.
با عنایت بمراتب فق‌الاشعار، رأی شعبه سوم دادگاه تجدید نظر استان اردبیل قابل
تأیید بهنظر می‌رسد.» مشاوره نموده و اکثریت قریب به اتفاق بدین شرح رأی داده‌اند:
ردیف: 82/11
رأی شماره: 663 ـ 2/10/1382
رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور
مستفاد از ماده 2 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب سال 1377 تجویز رسیدگی
به درخواست اعسار قبل از زندانی شدن محکوم علیه است و ماده 3 قانون یاد شده ناظر
به رسیدگی خارج از نوبت به درخواست اعسار محکومین زندانی است علیهذا برای رسیدگی
بدرخواست محکوم علیه قبل از حبس، منع قانونی وجود ندارد و زندانی بودن محکوم‌
علیه، شرط لازم جهت اقامه دعوی اعسار از محکوم به یا درخواست تقسیط آن نمی‌باشد،
بنابراین رأی شعبه سوم دادگاه تجدیدنظر استان اردبیل که مطابق این نظر صادر گردیده
صحیح و منطبق با موازین تشخیص می‌گردد. این رأی بموجب ماده 270 قانون آیین دادرسی
دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری در موارد مشابه لازم‌الاتباع است.





نویسنده: علیرضا مقیمی دسته بندی: قوانین کیفری تاریخ ثبت: 04:38 1404/9/28 34 نفر بازدید