دادستان عمومی و انقلاب مشهد با ارسال نامه شماره 259/ الف/49 مـورخ 29/9/1383 نسـبت بـه آرای شمـاره 1935/72 ـ 14/9/1383 صادره از شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی و شماره 456 ـ 8/9/1383 صادره از شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی که در
نقل از شماره 17633ـ 17/6/1384 روزنامه رسمی شماره
5040/هـ 13/6/1384 پرونده وحدت رویه ردیف: 84/5 هیأت عمومی بسمه تعالی محضر مبارک
حضرت آیت الله مفید دامت برکاته ریاست محترم دیوان عالی کشور با سلام و تحیت به
استحضار میرساند:
معاون محترم دادستان عمومی و انقلاب مشهد با ارسال نامه شماره 259/ الف/49 مـورخ
29/9/1383 نسـبت بـه آرای شمـاره 1935/72 ـ 14/9/1383 صادره از شعبه هفتم دادگاه
تجدیدنظر استان خراسان رضوی و شماره 456 ـ 8/9/1383 صادره از شعبه نهم دادگاه
تجدیدنظر استان خراسان رضوی که در موضوع واحدی متفاوت صادر گردیده از دادستان
محترم کل کشور تقاضای تعیین تکلیف نموده است. از آنجا که پس از بررسی، موضوع قابل
طرح در هیأت عمومی دیوان عالی کشور تشخیص داده شد. ابتدا خلاصهای از جریان
پروندههای مورد نظر را منعکس سپس اظهارنظر مینماید. ضمناً موارد مشابه دیگری نیز
از سایر دادگستریها اعلام شده که به همین یک مورد اکتفا میشود.
1ـ در پرونده کلاسه 83/79/7ت در مورد اعتراض آقای محمود عباسی نسبت به تصمیم مورخ
27/8/1383 معاون دادستان عمومی و انقلاب مشهد مبنی بر ضبط وجهالکفاله به مبلغ ده
میلیون ریال شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی طی دادنامه شماره 1935/
72 ـ 14/9/1383 چنین رأی داده است: نظر بهاینکه در تاریخ 15/6/1383 نامبرده در
اجرای احکام حضور داشته و شخصاً به وی ابلاغ شـده تا ظـرف 20 روز مکفـولعنه خویـش
را معرفی نمـاید که به تعهد خویش عمل ننمـوده و در تـاریخ 10/9/1383 محکوم علیـه
خود را به زنـدان معـرفی کرده است، بنابراین اعتراض نامبرده وارد بنظر نمیرسد و
تصمیم معترضعنه برابر موازین قانونی اتخاذ شده و تأیید میگردد.
2ـ در پرونده کلاسه 83/620/9ت در مورد اعتراض آقای حسین رحیمی نسبت به دستور ضبط
وجهالکفاله صادره از سوی معاونت دادستان عمومی و انقلاب و سرپرست واحد اجرای
احکام، شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی طی دادنامه شماره 456 ـ 8/9/
1383 به شرح ذیل مبادرت به انشاء رأی نموده است:
نظر به محتویات پرونده و دستگیری مکفولعنه با همکاری مأمورین نیروی انتظامی و
معرفی به اجرای احکام و از طرفی دستور ضبط وجهالکفاله و وثیقه برابر ذیل ماده 140
قانون آیین دادرسی کیفری با رئیس حوزه قضائی است که در پرونده حاضر معاون دادستان
دستور ضبط را صادر کرده و با تفویض اختیار اعمال مقررات قانونی ماده 140 قانون
آیین دادرسی کیفری از سوی دادستان که بنظر میرسد امور قضائی قابل تفویض به دیگری
نباشد بنا به مراتب مذکور دادگاه اعتراض را وارد تشخیص داده و مستنداً به ماده 143
قانون مزبور دستور ضبط مزبور کان لم یکن و ملغیالاثر اعلام میگردد.
همانگونه که ملاحظه میفرمائید دو شعبه دادگاه تجدیدنظر در خصوص موضوع واحدی که
عبارتست از رسیدگی به اعتراض کفیل نسبت به ضبط وجهالکفاله با دستور دادستان عمومی
و انقلاب به نحوی که شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر اعتراض به دستور دادستان را مبنی
بر ضبط وجهالکفاله مردود اعلام کرده و اقدام دادستان را قانونی دانسته است در
حالیکه شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر اعتراض به دستور دادستان را مبنی بر ضبط
وجهالکفاله وارد تشخیص داده و اقدام دادستان را ملغیالاثر نموده است و بدین
ترتیب در استنباط از ماده 140 قانون آیین دادرسی کیفری در دو شعبه دادگاه ایجاد
اختلاف رأی گردیده، بنابراین مستنداً به ماده 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای
عمومی و انقلاب در امور کیفری، خواهشمند است مقرر فرمائید به منظور ایجاد وحدت
رویه قضائی موضوع در دستور کار هیأت عمومی محترم دیوان عالی کشور قرار گیرد.
معاون اول دادستان کل کشور ـ محمدجعفر منتظری به تاریخ روز سهشنبه 18/5/1384 جلسه
وحدت رویه قضائی هیأت عمومی دیوان عالی کشور، به ریاست حضرت آیت الله مفید رئیس
دیوانعالی کشور و با حضور حضرت آیت الله درّی نجفآبادی دادستان محترم کل کشور و
جنابان آقایان رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون شعب حقوقی و کیفری دیوانعالی کشور،
بشرح ذیل تشکیل گردید:
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده مبنی بر: «.... احتراماً: در
مورد پرونده وحدت رویه ردیف 84/5 هیأت عمومی دیوان عالی کشور موضوع اختلاف نظر بین
شعب هفت و نه دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی در خصوص رسیدگی به اعتراض کفیل
نسبت به وجهالکفاله با دستور دادستان عمومی و انقلاب با لحاظ مفاد گزارش و
محتویات پرونده امر، نظریه حضرت آیت الله درّی نجفآبادی، دادستان محترم کل کشور،
بشرح آتی اعلام میگردد:
با توجه به سوابق امر از جمله مقررات ماده 136 مکرر قانون آیین دادرسی کیفری مصوب
1290 در صورت عدم تسلیم متهم به دستور دادستان وجهالکفاله و وجهالضمان از کفیل
یا وثیقهگذار حسب مورد اخذ میگردد.
با انحلال دادسرا و استقرار دادگاههای عمومی و انقلاب در سال 1373 بموجب تبصره 2
ذیل ماده 12 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب بنحو عام کلیه اختیارات دادستان
بعهده رئیس دادگستری محول گردید و علاوه بر آن اختیارات دادستان بشرح مقرر در ماده
136 فوقالذکر بنحو خاص طبق ماده 140 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب
در امور کیفری به رئیس حوزه قضائی واگذار گردید.
متعاقب آن با اصلاح قانون تشکیل دادگاه عمومی و انقلاب خصوصاً ماده 12 آن دادسراها
مجدداً مستقر و تصدی امور آن به دادستان ذیربط محول گردید و با عنایت به سیاق الفاظ
مستعمل در عبارات ماده 12 اصلاحی بنظر میرسد مقنن در مقام بیان نظر به حذف تبصره
ذیل ماده 12 قانون فوقالاشعار داشته است.
بدین جهت حسب اراده مقنن اختیارات رئیس دادگستری بشرح تبصره مربوط با لحـاظ سایر
موارد قانونی به دادستان محـول گردیده است و درنتیجـه اختیـارات ذیل ماده14 مذکور
هم از رئیس حوزه قضایی منتزع و به دادستان ذیربط محول گردیده است.
از طرفی با توجه به اینکه کلیه امور مربوط به تعقیب کیفری و اختیارات ناظر به آن
طبق قانون به دادستان مربوطه تفویض گردیده و از جملـه لوازم مربوط به تعقیب کیفری
اخذ تأمین کیفری، تشدید، تخفیف و فک آن هم به عهده دادستان واگذار شده است و رئیس
حوزه قضایی در این موارد فاقد اختیارات قانونی گردیده است و اصولاً قرار تأمین
کیفری نوعی قرارداد بین متهم و در برخی مواقع بین کفیل و وثیقهگذار از یک طرف و
دادستان (دادسرا) از طرف دیگر میباشد که با لحاظ این مراتب طرفین قرارداد جزء
اشخاص ذیربط نخواهد بود و با فرض تخلف اشخاص، دادستان بعنوان بالاترین مقام دادسرا
قانوناً مکلف اقدام حسب قرار بوده و در نتیجه حق صدور دستور و اخذ وجهالکفاله یا
وجهالضمان را خواهد داشت.
نظر به مراتب فوق چون رأی شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی با لحاظ
این مراتب صادر گردیده است منطبق با اصول و موازین تشخیص و مورد تأیید میباشد.»
مشاوره نموده و به اتفاق آراء بدین شرح رأی دادهاند:
ردیف: 84/5 هیأت عمومی رأی شماره: 679 ـ 18/5/1384 رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان
عالی کشور (شعب کیفری) بر طبق ماده 136 مکرر قانون آیین دادرسی کیفری سابق در
صورتی که متهم در موقعی که حضور او لازم بوده و بدون عذر موجه حاضر نشود به دستور
دادستان برحسب مورد وجه التزام و وجهالکفاله اخذ و وثیقه ضبط میشود.
پس از تصویب قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1373 و انحلال دادسراهـا
بر طبـق تبصـره ماده 12 قانون مذکور کلیـه اختیـاراتی که در سـایر قوانـین به
عـهده دادسـتان عمـومی بـوده به جـز اختیـاراتی که بموجب این قانون به رؤسای
محـاکم تفـویـض شده به رئیس دادگستری شهرستـان و استـان محـول شـد و سپس به استناد
ماده 140 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378 به
اختیارات رئیس حوزة قضایی تأکید میشود. تا اینکه با تصویب قانون اصلاح قانون
تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1381 مجدداً دادسرا تأسیس و بر طبق ماده سوم
همان قانون دادستان دارای اختیارات مقامی خویش میگردد.
بنا به مراتب رأی شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان که بر همین اساس صادر
شده بنظر اکثریت اعضاء هیأت عمومی دیوان عالی کشور منطبق با قانون تشخیص و مستنداً
به ماده 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری برای شعب
دیوان عالی کشور و دادگاهها لازمالاتباع است.
5040/هـ 13/6/1384 پرونده وحدت رویه ردیف: 84/5 هیأت عمومی بسمه تعالی محضر مبارک
حضرت آیت الله مفید دامت برکاته ریاست محترم دیوان عالی کشور با سلام و تحیت به
استحضار میرساند:
معاون محترم دادستان عمومی و انقلاب مشهد با ارسال نامه شماره 259/ الف/49 مـورخ
29/9/1383 نسـبت بـه آرای شمـاره 1935/72 ـ 14/9/1383 صادره از شعبه هفتم دادگاه
تجدیدنظر استان خراسان رضوی و شماره 456 ـ 8/9/1383 صادره از شعبه نهم دادگاه
تجدیدنظر استان خراسان رضوی که در موضوع واحدی متفاوت صادر گردیده از دادستان
محترم کل کشور تقاضای تعیین تکلیف نموده است. از آنجا که پس از بررسی، موضوع قابل
طرح در هیأت عمومی دیوان عالی کشور تشخیص داده شد. ابتدا خلاصهای از جریان
پروندههای مورد نظر را منعکس سپس اظهارنظر مینماید. ضمناً موارد مشابه دیگری نیز
از سایر دادگستریها اعلام شده که به همین یک مورد اکتفا میشود.
1ـ در پرونده کلاسه 83/79/7ت در مورد اعتراض آقای محمود عباسی نسبت به تصمیم مورخ
27/8/1383 معاون دادستان عمومی و انقلاب مشهد مبنی بر ضبط وجهالکفاله به مبلغ ده
میلیون ریال شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی طی دادنامه شماره 1935/
72 ـ 14/9/1383 چنین رأی داده است: نظر بهاینکه در تاریخ 15/6/1383 نامبرده در
اجرای احکام حضور داشته و شخصاً به وی ابلاغ شـده تا ظـرف 20 روز مکفـولعنه خویـش
را معرفی نمـاید که به تعهد خویش عمل ننمـوده و در تـاریخ 10/9/1383 محکوم علیـه
خود را به زنـدان معـرفی کرده است، بنابراین اعتراض نامبرده وارد بنظر نمیرسد و
تصمیم معترضعنه برابر موازین قانونی اتخاذ شده و تأیید میگردد.
2ـ در پرونده کلاسه 83/620/9ت در مورد اعتراض آقای حسین رحیمی نسبت به دستور ضبط
وجهالکفاله صادره از سوی معاونت دادستان عمومی و انقلاب و سرپرست واحد اجرای
احکام، شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی طی دادنامه شماره 456 ـ 8/9/
1383 به شرح ذیل مبادرت به انشاء رأی نموده است:
نظر به محتویات پرونده و دستگیری مکفولعنه با همکاری مأمورین نیروی انتظامی و
معرفی به اجرای احکام و از طرفی دستور ضبط وجهالکفاله و وثیقه برابر ذیل ماده 140
قانون آیین دادرسی کیفری با رئیس حوزه قضائی است که در پرونده حاضر معاون دادستان
دستور ضبط را صادر کرده و با تفویض اختیار اعمال مقررات قانونی ماده 140 قانون
آیین دادرسی کیفری از سوی دادستان که بنظر میرسد امور قضائی قابل تفویض به دیگری
نباشد بنا به مراتب مذکور دادگاه اعتراض را وارد تشخیص داده و مستنداً به ماده 143
قانون مزبور دستور ضبط مزبور کان لم یکن و ملغیالاثر اعلام میگردد.
همانگونه که ملاحظه میفرمائید دو شعبه دادگاه تجدیدنظر در خصوص موضوع واحدی که
عبارتست از رسیدگی به اعتراض کفیل نسبت به ضبط وجهالکفاله با دستور دادستان عمومی
و انقلاب به نحوی که شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر اعتراض به دستور دادستان را مبنی
بر ضبط وجهالکفاله مردود اعلام کرده و اقدام دادستان را قانونی دانسته است در
حالیکه شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر اعتراض به دستور دادستان را مبنی بر ضبط
وجهالکفاله وارد تشخیص داده و اقدام دادستان را ملغیالاثر نموده است و بدین
ترتیب در استنباط از ماده 140 قانون آیین دادرسی کیفری در دو شعبه دادگاه ایجاد
اختلاف رأی گردیده، بنابراین مستنداً به ماده 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای
عمومی و انقلاب در امور کیفری، خواهشمند است مقرر فرمائید به منظور ایجاد وحدت
رویه قضائی موضوع در دستور کار هیأت عمومی محترم دیوان عالی کشور قرار گیرد.
معاون اول دادستان کل کشور ـ محمدجعفر منتظری به تاریخ روز سهشنبه 18/5/1384 جلسه
وحدت رویه قضائی هیأت عمومی دیوان عالی کشور، به ریاست حضرت آیت الله مفید رئیس
دیوانعالی کشور و با حضور حضرت آیت الله درّی نجفآبادی دادستان محترم کل کشور و
جنابان آقایان رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون شعب حقوقی و کیفری دیوانعالی کشور،
بشرح ذیل تشکیل گردید:
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده مبنی بر: «.... احتراماً: در
مورد پرونده وحدت رویه ردیف 84/5 هیأت عمومی دیوان عالی کشور موضوع اختلاف نظر بین
شعب هفت و نه دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی در خصوص رسیدگی به اعتراض کفیل
نسبت به وجهالکفاله با دستور دادستان عمومی و انقلاب با لحاظ مفاد گزارش و
محتویات پرونده امر، نظریه حضرت آیت الله درّی نجفآبادی، دادستان محترم کل کشور،
بشرح آتی اعلام میگردد:
با توجه به سوابق امر از جمله مقررات ماده 136 مکرر قانون آیین دادرسی کیفری مصوب
1290 در صورت عدم تسلیم متهم به دستور دادستان وجهالکفاله و وجهالضمان از کفیل
یا وثیقهگذار حسب مورد اخذ میگردد.
با انحلال دادسرا و استقرار دادگاههای عمومی و انقلاب در سال 1373 بموجب تبصره 2
ذیل ماده 12 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب بنحو عام کلیه اختیارات دادستان
بعهده رئیس دادگستری محول گردید و علاوه بر آن اختیارات دادستان بشرح مقرر در ماده
136 فوقالذکر بنحو خاص طبق ماده 140 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب
در امور کیفری به رئیس حوزه قضائی واگذار گردید.
متعاقب آن با اصلاح قانون تشکیل دادگاه عمومی و انقلاب خصوصاً ماده 12 آن دادسراها
مجدداً مستقر و تصدی امور آن به دادستان ذیربط محول گردید و با عنایت به سیاق الفاظ
مستعمل در عبارات ماده 12 اصلاحی بنظر میرسد مقنن در مقام بیان نظر به حذف تبصره
ذیل ماده 12 قانون فوقالاشعار داشته است.
بدین جهت حسب اراده مقنن اختیارات رئیس دادگستری بشرح تبصره مربوط با لحـاظ سایر
موارد قانونی به دادستان محـول گردیده است و درنتیجـه اختیـارات ذیل ماده14 مذکور
هم از رئیس حوزه قضایی منتزع و به دادستان ذیربط محول گردیده است.
از طرفی با توجه به اینکه کلیه امور مربوط به تعقیب کیفری و اختیارات ناظر به آن
طبق قانون به دادستان مربوطه تفویض گردیده و از جملـه لوازم مربوط به تعقیب کیفری
اخذ تأمین کیفری، تشدید، تخفیف و فک آن هم به عهده دادستان واگذار شده است و رئیس
حوزه قضایی در این موارد فاقد اختیارات قانونی گردیده است و اصولاً قرار تأمین
کیفری نوعی قرارداد بین متهم و در برخی مواقع بین کفیل و وثیقهگذار از یک طرف و
دادستان (دادسرا) از طرف دیگر میباشد که با لحاظ این مراتب طرفین قرارداد جزء
اشخاص ذیربط نخواهد بود و با فرض تخلف اشخاص، دادستان بعنوان بالاترین مقام دادسرا
قانوناً مکلف اقدام حسب قرار بوده و در نتیجه حق صدور دستور و اخذ وجهالکفاله یا
وجهالضمان را خواهد داشت.
نظر به مراتب فوق چون رأی شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی با لحاظ
این مراتب صادر گردیده است منطبق با اصول و موازین تشخیص و مورد تأیید میباشد.»
مشاوره نموده و به اتفاق آراء بدین شرح رأی دادهاند:
ردیف: 84/5 هیأت عمومی رأی شماره: 679 ـ 18/5/1384 رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان
عالی کشور (شعب کیفری) بر طبق ماده 136 مکرر قانون آیین دادرسی کیفری سابق در
صورتی که متهم در موقعی که حضور او لازم بوده و بدون عذر موجه حاضر نشود به دستور
دادستان برحسب مورد وجه التزام و وجهالکفاله اخذ و وثیقه ضبط میشود.
پس از تصویب قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1373 و انحلال دادسراهـا
بر طبـق تبصـره ماده 12 قانون مذکور کلیـه اختیـاراتی که در سـایر قوانـین به
عـهده دادسـتان عمـومی بـوده به جـز اختیـاراتی که بموجب این قانون به رؤسای
محـاکم تفـویـض شده به رئیس دادگستری شهرستـان و استـان محـول شـد و سپس به استناد
ماده 140 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378 به
اختیارات رئیس حوزة قضایی تأکید میشود. تا اینکه با تصویب قانون اصلاح قانون
تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 1381 مجدداً دادسرا تأسیس و بر طبق ماده سوم
همان قانون دادستان دارای اختیارات مقامی خویش میگردد.
بنا به مراتب رأی شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان که بر همین اساس صادر
شده بنظر اکثریت اعضاء هیأت عمومی دیوان عالی کشور منطبق با قانون تشخیص و مستنداً
به ماده 270 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری برای شعب
دیوان عالی کشور و دادگاهها لازمالاتباع است.